مجموعه داستان ما همه مرده ایم به قلم محدثه کمالی
پارت پانزده
زمان ارسال : ۴۳۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه
حسهای مختلفی را هم زمان باهم تجربه کرد.
نفرت...
ترس...
غم...
هیجان و درد...
گوشه پلکش تر شد و نگاهش را چرخاند روى سنگهای کوچک و بزرگ زیر پایش.
دلش مىخواست یک دل سیر گریه کند، آنقدر بغض را وسط گلویش نگ ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ندا
۳۰ ساله 00بابت اینکه هروزپارت میزاری ممنون داستان کوتاه بیشترش شدحرفای ذهنی الان فقط تواین بخش فقط یه جمله بود