مجموعه داستان ما همه مرده ایم به قلم محدثه کمالی
پارت چهارده
زمان ارسال : ۴۳۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه
نمیدانست مقصدش کجاست. دیگر اشک نمیریخت، او یک فریاد بود که به این زودیها تخلیه نمیشد...
حدود یک ساعت بعد سجاد ماشین را گوشهای پارک کرد. آسمان پرچم سیاهش را علم کرده و یک جهان را به تاریکی محض برده بود. نگاه غزل به مقابل و در دلش شورشی برپا ش ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
یاس
00من واقعا برای اینطور خانواده هایی که از دخترشون حمایت نمی کنندمتاسفم وهمچنین به ذات اینطور مردایی که دارم باهاشون توی یک کشور نفس میکشم