پارت بیست و نهم :


خودم را دوباره در جایم تکان دادم می‌خواستم بلند شوم ولی سرم لحظه ای گیج رفت و تلو‌تلو خوردم که باعث لگد کردن موهای بلند سوگند شد.

صدای ناله‌اش که بلند شد سریع پایم را برداشتم.

- آخ ببخشید.

آرام و ضعیف زمزمه کرد:

- بمیری الهی.

آرام خندیدم و حینی که موهایم را جمع میکردم، گفتم:

- پاشو، پاشو. شب شده.

رویم را برگرداندم و مشغول ب

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۳ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۴۹۲ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Fafa

    ۳۰ ساله 10

    سلام عزیزم انقد رمانت خوب بود دیشب بیدار موندم و 28 پارت رو خوندم نصفه شب... نمیتونستم بیشتر کامنت بزارم محدود بود. ولی خوشم اومد لباس ها رو نپوشید ببینیم چی میشه

    ۴ ماه پیش
  • محدثه کمالی | نویسنده رمان

    قوربونت بشم من عزیز دلی✨️🫀🦋

    ۴ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.