پارت بیست و هشتم :

- مشکلی پیش اومده؟

سری تکان دادم و گفتم:

- بله. میتونم با عمو صحبت کنم؟ الان کجا هستن؟

سرش را منفی تکان داد.

- نمیشه. برگردین به اتاقتون.

روی برگرداند تا برود که با اخمانی درهم مقابلش ایستادم.

- اما من باید ببینمش.

- گفتم که نمیشه.

خواستم چیزی بگویم که دستم فشرده شد. ارام به عقب برگشتم که مریم لبخند کوتاهی زد و گفت:

-

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۳ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۴۹۲ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.