ققنوس در بند به قلم محدثه کمالی
پارت بیست و هشتم :
- مشکلی پیش اومده؟
سری تکان دادم و گفتم:
- بله. میتونم با عمو صحبت کنم؟ الان کجا هستن؟
سرش را منفی تکان داد.
- نمیشه. برگردین به اتاقتون.
روی برگرداند تا برود که با اخمانی درهم مقابلش ایستادم.
- اما من باید ببینمش.
- گفتم که نمیشه.
خواستم چیزی بگویم که دستم فشرده شد. ارام به عقب برگشتم که مریم لبخند کوتاهی زد و گفت:
-