ققنوس در بند به قلم محدثه کمالی
پارت چهارده :
- خب دیگه عزیزم. کاری نداری؟ سلام برسون به شیرین خانم.
لبخند زورکیای زدم.
- نه خاله. سلامت باشین. خداحافظ.
روی برگرداندم که او هم در را بست. دوباره شروع به دویدن کردم تا سریع تر به سوگند و سروگل برس ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
اسرا
10الان روال عادی داره میره نه میشه انتقادکردنه میشه تمجیدکرد