پارت هجده

زمان ارسال : ۴۲۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه

طلاها روی بدنش سنگینی می‌کرد.

پوزخندی زد؛ چه می‌گفتند؟ سرتا پای عروس را طلا گرفته بودند.

از دور عمارت را دید...

جمع زیادی از خانم‌ها که منتظر ورود عروس جدید بودند.

برگشت و نگاهی به پشت سرش انداخت.

چقدر میان این مردم ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.