شروانو (شَروانو) به قلم آمنه آبدار
پارت هفده :
شرڤانۆ:
دلتنگی تمام وجود دلنیا را گرفته بود.
به گوشه گوشه خانه نگاه میکرد تا همهاش را یادش بماند.
ژاکاو خوشحال از خوب تمام شدن ماجرا، امروز داشت لذت میبرد.
از صبح زود گوسفند و گاو قربانی میکردند.
اهالی روستا تم ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
فاطی
00عالی