شروانو (شَروانو) به قلم آمنه آبدار
پارت هفده
زمان ارسال : ۴۳۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
شرڤانۆ:
دلتنگی تمام وجود دلنیا را گرفته بود.
به گوشه گوشه خانه نگاه میکرد تا همهاش را یادش بماند.
ژاکاو خوشحال از خوب تمام شدن ماجرا، امروز داشت لذت میبرد.
از صبح زود گوسفند و گاو قربانی میکردند.
اهالی روستا تم ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
فاطی
10مرسیییی که علاوه بر یه داستان زیبا و کامل به اطلاعات ماهم اضافه میکنیم و مارو بیشتر با رسوم کورد و زیبایی هاش آشنا میکنییی😍😍😍