شروانو (شَروانو) به قلم آمنه آبدار
پارت نوزده
زمان ارسال : ۴۲۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
- دختر رعیت و چه به این همه تدارکات!
جمع توی سکوت سنگینی فرو رفت.
صدایش را از قصد بلند کرده بود تا بشنوند یا تصادفی بود نمیدانست اما تمام وجود دلنیا پر از عصبانیت شد.
خزال خان نیم نگاهی سمت دلنیا انداخت.
دستهایش را مشت ک ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
اسرا
10لباس عروس محلی نبودواینکه خزال خان اینجاخوب گفت وخانمی که حرف زدفامیل گلاویژبودوعالبه