ققنوس در بند به قلم محدثه کمالی
پارت چهارم
زمان ارسال : ۴۷۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
بینیاش را بالا کشید. باشهای گفتم و صابون را به دستش دادم. یک دانه از رخت چرکها را برداشت و مشغول شستن شد. دوباره سکوت...!
در آن همه سکوت مریم فقط صدای زنهای دیگر که در نزدیکیمان نشسته بودند به خوبی شنیده میشد و ناخواسته حرفهای ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Fafa
۳۰ ساله 00چقد دوس داشتم حسشون رو خوابیدن با صدای بلبل ها کنار چشمه...قلمت مانا عزیزم