ققنوس در بند به قلم محدثه کمالی
پارت سوم
زمان ارسال : ۴۷۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
اشکهایش را پاک کرد و سری تکان داد.
- اره برمیگردم، تهش چیه مگه؟
انگار با خودش زمزمه میکرد که حتی حضور من را هم فراموش کرده بود.
- نمیخوای بگی تو عمارت چی شده؟
سرش را منفی تکان داد. ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Fafa
۳۰ ساله 00این پارت حسی خوب و لطیفی داشت آبشار و چشمه خنک بوی خاک...کاش این حس خوب حال مریم رو خوب کنه