سلنوفیلیا (ندیمه قرتی) به قلم نسترن قره داغی
پارت صد و بیست و چهارم
زمان ارسال : ۴۲۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه
سری به نشونه ی تایید تکون دادم و گفتم: دکتر که میگفت از لحاظ فیزیکی خوب شده اما از لحاظ روحی، هنوز از روشنایی میترسه. موفق نشدیم توی آفتاب بیاریمش.
نوچی کرد و درحالی که از تو جیبش دو تا شکلات بیرون میآورد و یکیاش رو به من میداد گفت: چه احمقیه نه؟... آدم نرمال از خورشید میترسه مگه؟ البته اگه نرمال بود هیچ وقت از این شکلات دلچسب متنفر نبود.
شکلات و داخل دهنش گذاشت و با لذت مز
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
سحر محمدی
00عالی
۱ سال پیشآدلیا: )
00مثل همیشه بی نظیر
۱ سال پیشفاطمه
00رمان خیلی خوبی است
۱ سال پیشآرینا
41نمیدونم چرا ب آیاز حس خوبی ندارم
۱ سال پیشملیکا
00(◍•ᴗ•◍)❤
۱ سال پیشلیلی
40:) یعنی فقط من دوست دارم آیلی و آیدین بهم برسن
۱ سال پیشساحل
۱۷ ساله 10جا داره بگم آیلی چه کرده همه رو دیوونه کرده😂😂❤️❤️
۱ سال پیشکژال
30این پارت خیییلییی قشنگ بود😍😍
۱ سال پیشفاطمه
00رمان عالی است
۱ سال پیشهانی
00خوب
۱ سال پیشاسرا
20خوبه که خواهرشون نیست عالیه نسترن خانم
۱ سال پیشچخوف
10شوهرمو عاشق خودت نکن آیلی وگرنه به پنج ضلعی میرسیم😭
۱ سال پیشرمان خون اعظم
80چه خبره آیلی با آیاز لاس میزنه عاشق آیدینه یاشارم براش مهمه بالاخره کدومش😂
۱ سال پیشتارا
31وای قلبم با این پارت اکلیلی شددد🥺🥺🥺✨✨✨
۱ سال پیش
مهسا
00رمان باحالیه