پارت صد و بیست و پنجم

زمان ارسال : ۴۲۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 7 دقیقه


چیزی نگفت و تو سکوت فقط نگاهم کرد که از دیوار بالا رفت و خودم و اون طرف پرت کردم.
با آرامش و قدم به قدم خواستم به سمت عمارت برم که یاشار یهو مثل عجل معلق جلوم سبز شد.
- هعی... یا خدا! ترسیدم.
اخم ریزی روی پیشونی‌اش نشوند و با نیم نگاهی به سر تا پام جدی گفت: کجا بودی؟
آب دهنم رو با استرس قورت دادم و درحالی که سعی می‌کردم نشون ندم واقعا جایی بودم جواب دادم: همین دور و برا... حو

4282
1,380,981 تعداد بازدید
2,259 تعداد نظر
166 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • هانی

    00

    بد نبود

    ۱۰ ماه پیش
  • ناردین زد

    00

    عالیه

    ۱ سال پیش
  • هانی

    00

    خوب

    ۱ سال پیش
  • آفتاب

    00

    رمان خوبیه

    ۱ سال پیش
  • رها

    00

    عالیه

    ۱ سال پیش
  • مریم

    00

    تف تو کیبورد آقای از کجا اومد آیلی باید می بود ک🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

    ۱ سال پیش
  • مریم

    00

    آقاااا آیت آیدین بوق پ کی میخواد یه خودی نشون بده همه عاشق آقای شدن ک کار سخت شد🥲🤣🤣

    ۱ سال پیش
  • مریم

    00

    هی خدا حواس نمیزارن که بجای این نوشتم آیت🤣

    ۱ سال پیش
  • که من منم

    00

    رعنا بچم یاشارو دوس داره؟؟

    ۱ سال پیش
  • سدنا

    00

    خیلی رمان قشنگیه خیلی عالیه

    ۱ سال پیش
  • •••

    30

    واییییییی خدااااااا اخرش ب کی میرسه این ایلی ولی یاشار بری ایاز رو شناخت:)

    ۱ سال پیش
  • صحرا

    60

    یاشار عاشق رعنا میشه .😐😂

    ۱ سال پیش
  • ناشناس

    00

    وایییی آیلی سیر نشی یه وقت فعط بادیگاردا مونده 😂🤣😂🤣

    ۱ سال پیش
  • هانی

    00

    جالب

    ۱ سال پیش
  • نورا

    ۲۳ ساله 30

    این یاشار واقعا تیزه هاااااا چجور عمویی هست که مراقب آیاز نیست😕 فقط دروغای شاخدار آیلی😂😂😂

    ۱ سال پیش
  • ایلی

    31

    هووولی شت چرا یه اشاره کیچیلی خیلییی ریزززز نمیکنی که ایلی عاشق کی میشه اخههههه نویسنده

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید