پارت هفتم

زمان ارسال : ۴۹۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه

سوار اسبش شد و به سمت خانه‌شان رفت.

مادرش دم در ایستاده و منتظرش بود.

با دیدنش اخم‌هایش را توی هم کشید و کمی کنار ایستاد.

خشمش را از دست‌های مشت شده‌اش هم می‌شد فهمید.

می‌ترسید دلنیا این ازدواج را به هم بزند.

مادر ب ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.