پارت هشتم

زمان ارسال : ۴۸۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 8 دقیقه

***

از لای در آشپزخانه به بیرون نگاهی انداخت...

با دیدن خانم‌های خانواده خان اخم‌هایش توی هم رفت.

با لباس‌هایی گران قیمت و دست‌های پر النگو و طلاهایی که برق می‌زدند، دم در ایستاده بودند و خدمتکارهایشان با بقچه‌هایی توی دست پشت سر ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.