پیرانا به قلم مرجان فریدی
پارت دوازده :
روی تخت نشسته و به دیوار مقابلم چشم دوخته بودم…
دیوار سفیدی که عملا رویش حتی نقطه ای پیدا نمیکردم که حواسم را متمرکزش کنم…
چهل و شش تا دوربین…
و هفده تا نگهبان…
مردی که درون شیشه ای زندانی بود که ضد گلوله و اتش بود…
اتاقی که درون یک ازمایشگاه قرار داشت…
دو در برای ورود و خروج…
سه نگهبان در سه سمت سالن مثلثی شکل…
ذهنم متمرکز نمیشد…گویی از هم پاش
مطالعهی این پارت حدودا ۶ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۵۴۵ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
ریحانه
30استیون خیلی خوبههه ل:)
۱۰ ماه پیشازاده
10چه خفن
۱۱ ماه پیشفاطمه
10خیلی قشنگه
۱ سال پیشHASTI
10ادمینِ....😒😂
۱ سال پیشمحدثه
10عالیهههه این رمان متفاوته
۱ سال پیشترنم
20هی با خودم میگم از رمان ورونا درس عبرت بگیرم قضاوت نکنم نمیشه مرتیکه پفیوز سگ (دلم میخواست به این ادمینه فوش بدم) 😂😒
۱ سال پیشمرسل
10زودتر پنج شنبه بشه
۱ سال پیشآناهیتا
100استیون قشنگممممم نهههههههه🥲💔💔💔 وای بچم ایشالله رستاک همتونو بگیره بکشه بندازه جلو پیرانا
۲ سال پیشسهی
20نههههه😭😭ینی چییی نمیخاممممم ای سگ تو روح***و پاتریک💔
۲ سال پیشFti
40به گاعه صگگگگ بد شد که باید استیون رو بکشه حاجیییی تا هفته بعد صگ در صد سکته میکنم
۲ سال پیشستی
۱۹ ساله 40وای شتتت من استیونو دوست داشتم🥲🥺☹️نگو ویونا باید بکشتش وای حالم بد شد تا هفته دیگه چیکنمم وای تروخدا از پیرانا بیشتر بگو کراش لنتی😂😂
۲ سال پیشFati
72دکتر کوتا بیا من تازه داشتم روت کراش میزدم 😂💔
۲ سال پیشفریماه
10نه استیوننننننن
۲ سال پیشباران
11پیش بینی میکردم همچین چیزیو😭
۲ سال پیش
فیونا
40با آرزوی دردناک ترین مرگ برای ادمین عزیززز🙂