زاموفیلیا (جلد دوم مانکن نابودگر) به قلم مریم بهاور84
پارت هشتاد و دوم
زمان ارسال : ۴۸۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه
البرز از شدت کلافگی چنگی به مو کشیده و آرنج بر زانو نهاد:
- الان کجاست؟ این سعیدی که میگید؟
- آب شده رفته کف زمین.
اهورا دست به سینه زده:
- سرهنگتون مسبب مرگ پدر سامه؛ از طرف دیگه یکی از نزدیکترین دوستاش خیانت کرده. این دوتا موضوع به تنهایی میتونه نابودش کنه.
محمد:
- رخشا میدونه؟
شهاب سری تکان میدهد:
- شرط میبندم رفته سراغ یکیشون. یا سرهنگ ملکی یا سعید.