زاموفیلیا (جلد دوم مانکن نابودگر) به قلم مریم بهاور84
پارت هشتاد و یکم :
مردمکهای دردمند خود را از قاتل چشمان به خون نشسته و لغزنده سام گرفت. شاید در دل با خود گفته بود شرم چشمانم از خشم نامتناهی او بکاهد.
- ولی جفتمون خوب میدونیم اگه بیحسی بهت تزریق نکرده بودم به محض تائید کردنم منو میکشتی و نمیتونستم برات توضیح بدم.
تمام پیکره وجود سام بر تخت بیمارستان میلرزید و از خشم و درد به مرز غیرقابل تصور جنون رسیده بود.
- بزار برات توضیح بد
مطالعهی این پارت حدودا ۹ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۵۷۶ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
سیما
00خوب بود