زاموفیلیا (جلد دوم مانکن نابودگر) به قلم مریم بهاور84
پارت هفتاد و نهم
زمان ارسال : ۴۹۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
پیاده شدم و در و کوبیدم. دست بردم تو پالتو و بهش نزدیک شدم.
همین که تو جاش چرخید سمتم تو جام متوقف شدم.
چشمای تنگ و ریز... تهریشای تیرهای که میونشون خطوط سفید و گاهی به رخ میکشیدن.
قدی نسبتأ کوتاه و هیکلی توپر.
تا حالا این مرد و ندیدم. به قیافم از پشت ماسک خیره بود.
با همون لبخند رو لباش.
ماسک و از رو صورتم چنگ زدم و میون مشتم فشردم:
- اینکه جرات کردی واسم لوکیشن
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
بانو
00عالی
۱ سال پیشفاطمه
00این مرده کی بود اون حرفا رو زد به سام اونیم که بهش گفت پدر خونده که سرهنگه
۱ سال پیشم
00چرا یه هفته است آنلاین بالا نمیاد ؟ حتی پارتها قبلی هم باز نمیشن
۱ سال پیشمریم
۳۳ ساله 10زودتر تمام بشه ب خیرو خوشی صلوات
۱ سال پیشنازگل
۱۷ ساله 10واااااااییییی مردم ازکنجکاوی🥺🥺🥺من عشق این رمانم هرچی میخونم خسته نمیشم واسم جذاب ترمیشهههههه😍
۱ سال پیشماریا
۲۳ ساله 00حدس میزنم اون شخصی که اون مرده دربارش حرف زدکه به سام خنجرزده وخودیه سرهنگه
۱ سال پیشهانیه
00این سام خودش کرم داره :/
۱ سال پیشMa
00بسم الله.. /:
۱ سال پیش
نجمه
۱۵ ساله 00حدس من اینکه راجب سعید حرف میزنه و این مرد همونه ک سعید رو تهدید میکرد یا اینکه سرهنگ چیزی رو از سام مخفی کرده... بلاخره ک میفهمیم