زاموفیلیا (جلد دوم مانکن نابودگر) به قلم مریم بهاور84
پارت هفتاد و هشتم
زمان ارسال : ۴۹۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
رخشا با همان چشمان درشت ریزخندی برلبانش سبز شده و سرش را دلفریبانه کج میکند.
سام مچ دست رخشا را به چنگ گرفته و با نگاهی به اطراف او را به طرف اتاق خواب مشترکشان هل میدهد.
- ا سام... چیکار میکنی؟ مهمونامون منتظرن.
- پونزده دقیقه بیشتر طول نمیکشه.
تکیه رخشا را به در بسته اتاق میدهد و به جان داغی لبان او میافتد. گرچه تمام سعی سام بر ملایمت و لطافت است اما خشونت و تشنگی
نجمه
۱۵ ساله 00خیلی خوبه فقط عروسیشون رو چرا نزدن؟