پیرانا به قلم مرجان فریدی
پارت سوم
زمان ارسال : ۵۳۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 7 دقیقه
تا ساعت شش صبح، با کمری خمیده، و با اندکی غوز، روی صندلی چپیده و چشمان تقریباً سرخم را به صفحهی مانیتور لعنتی دوختهبودم.
چشمانم را با دو انگشت شصت و اشاره کمی ماساژ دادم. سرم آنقدری درد میکرد که دلم میخواست، سیستم و هر آنچه روی میز بود را به در و دیوار بکوبم.
با صدای باز شدن در، چشمان ریز شدهام را به ادمین دوختم که با لبخندی بهغایت، تمسخرآمیز خیرهام بود.
_صبح بخ
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
هانیه
10وای خوشحالم عضو شدم
۵ روز پیشسارای
50درود بر اراده ت دختر من اگه جای تو بودم که هم خوابم میومد و هم خسته بودم و همه گشنم بود و هم یه دلقک رو اعصابم بود ساختمونو آتیش میزدم
۱ ماه پیشفاطمه زهرا
00مثل پارتای قبلی خوب بود
۲ ماه پیشMaryam
00محشررررر
۳ ماه پیش♡♡
00♡♡
۴ ماه پیشKim
20چقدر ادمین تو ادمین شد یه لحظه قاطی کردم.
۴ ماه پیشالهه
10الیس؟؟ عجب
۴ ماه پیشتینا
10خیلی عالیههههه
۸ ماه پیشMohi
10عالیی
۸ ماه پیشساناز
10عالییییی
۸ ماه پیشانیتا
10در یک کلمه بی نظیره
۸ ماه پیشRomina
10عالیییییی
۹ ماه پیشنگین
10عالی
۹ ماه پیشSaghi
10جاااالبه و جذب کننده
۱۰ ماه پیش
Najva
00من و یاد زندگی سیگاری و انتقام آبی انداخت.🤍✨