پیرانا به قلم مرجان فریدی
پارت سوم
زمان ارسال : ۵۰۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 7 دقیقه
تا ساعت شش صبح، با کمری خمیده، و با اندکی غوز، روی صندلی چپیده و چشمان تقریباً سرخم را به صفحهی مانیتور لعنتی دوختهبودم.
چشمانم را با دو انگشت شصت و اشاره کمی ماساژ دادم. سرم آنقدری درد میکرد که دلم میخواست، سیستم و هر آنچه روی میز بود را به در و دیوار بکوبم.
با صدای باز شدن در، چشمان ریز شدهام را به ادمین دوختم که با لبخندی بهغایت، تمسخرآمیز خیرهام بود.
_صبح بخ
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
فاطمه زهرا
00مثل پارتای قبلی خوب بود
۴ هفته پیشMaryam
00محشررررر
۲ ماه پیش♡♡
00♡♡
۳ ماه پیشKim
00چقدر ادمین تو ادمین شد یه لحظه قاطی کردم.
۳ ماه پیشالهه
10الیس؟؟ عجب
۳ ماه پیشتینا
10خیلی عالیههههه
۷ ماه پیشMohi
10عالیی
۷ ماه پیشساناز
10عالییییی
۷ ماه پیشانیتا
10در یک کلمه بی نظیره
۷ ماه پیشRomina
10عالیییییی
۸ ماه پیشنگین
10عالی
۸ ماه پیشSaghi
10جاااالبه و جذب کننده
۹ ماه پیشhelia
20ادمین رومیشه کشت؟
۹ ماه پیشدینا
10خدااااا مرسی مرجان جون رمانات تو دنیا تکه
۹ ماه پیش
سارای
20درود بر اراده ت دختر من اگه جای تو بودم که هم خوابم میومد و هم خسته بودم و همه گشنم بود و هم یه دلقک رو اعصابم بود ساختمونو آتیش میزدم