زاموفیلیا (جلد دوم مانکن نابودگر) به قلم مریم بهاور84
پارت شصت و هشتم :
برگشت و لب زد:
- نمیدونه. در حال حاضر فقط جمع خودمون و دختران که متوجه شدن من برگشتم. حرکت بعدی کاملا مشخصه. ملکی!
آرمان سریع گفت:
- میخوای کارتتو واسه سرهنگ رو کنی؟
اهورا دستشو فرستاد داخل جیبش:
- سام واسه تموم کردن ماموریت نیاز به یه اهرم فشار داره. سرهنگتون گزینه خوبیه.
سام تایید کرد:
- دقیقاً! اما حدالامکان قضیه زنده بودن من باید از بقیه محفوظ بمونه.
سام#
مطالعهی این پارت حدودا ۶ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۵۹۷ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
سیماخوب
00تا اینجا عالی بود
۲ هفته پیشZahra
00❤️👌👌
۷ ماه پیشاسما
00عالی
۱ سال پیشگیسو کمند
00سلام به همگی مخصوصا خانم بهاور عزیز وتشکر از رمانشون فقط چرا دوتا پارت آخر برام نمیاد دائم میزنه لطفا صبر کنید در حال بارگذاری پارت هست ولی نمیاد🤔😔😔
۲ سال پیشهرکی
00پارت اولو خوندم اونم سه بار بس ک عاشق این رمانم ولی یادم رفته بود ماهان کیه😂💔
۲ سال پیشهانیه
10به به چ پارت طولانی ای ممنون😍
۲ سال پیشماریا
10من جلداولوخوندم ماهان فقط به عنوان هدف نام برده شده هیچ اطلاعات دیگه ای ازش نیست،درضمن نویسنده دوباربجای اسم البرز نوشه یاشار😅
۲ سال پیشآسمان
30ماهان از دشمنای سامه
۲ سال پیشهر کی
40الان من باید برم جلد اولو بخونم ببینم رامین ماهان کیه؟! 😐💔
۲ سال پیشفاطمه
20آره باید بخونی جلد اولش خیلی هیجان انگیزه
۲ سال پیش
Mahsa
00کاش یاشار و انقد یهویی و بدون هیچ پیش زمینه وارد نمیکردین آدم میمونه الان قضیه رو کامل فهمیده یا نه انگار یهو از آسمون افتاد وسط ماجرا تازه نظرم میده 😑