پارت شصت و هفتم

زمان ارسال : ۵۱۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه

لبخندی ملیح رو لبای سام بود. مشخصه حواسش نیست.
محمد متفکر گفت:
- جالبه! نگین اسباب آشنایی رخشا و سام و فراهم کرد. در عوض سام باعث ملاقات نگین و شهاب شد.
البرز کنجکاو گفت:
- حالا جدی چیزی بینتونه؟
زمزمه کردم:
- آره! من دوستش دارم. ولی هنوز نمی‌دونه.
فرید با خنده از جاش جست زد:
- جدی قراره عروسی بیافتیم؟ خدایی قراره چهارتا عروسی بیافتم؟
البرز تای ابرویی بالا ان


دانلود رمان عاشقانه زاموفیلیا از هارو در دنیای رمان دانلود رمان عاشقانه زاموفیلیا از هارو در دنیای رمان دانلود رمان عاشقانه زاموفیلیا از هارو در دنیای رمان دانلود رمان عاشقانه زاموفیلیا از هارو در دنیای رمان دانلود رمان عاشقانه زاموفیلیا از هارو در دنیای رمان

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • سمیرا

    00

    بچه هامگه شهاب غریبه نبودپس ارتباطش بانگین چیه کی اونودید راستی شهاب اونجاچیکارمیکرد ساموببینه نجات بده توبیابون موقع عملیاتش

    ۱ سال پیش
  • ماریا

    ۲۳ ساله 00

    نگینوکه توی ویلای شمال دیداحتمالاهمونجام ازش خوشش اومده دیگه ولی اینکه تواون بیابون چیکارمیکرده شایدبعدامشخص شه

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.