پارت شصت و ششم

زمان ارسال : ۵۱۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه

شهاب#

آرمان خودش رو پرت کرد رو سام.
سام اخمو غرید:
- گم‌شو اون‌ور خفم کردی!
نگاه خندون من و محمد به اون‌‌دوتا بود.
آرمان:
- خاک تو سرت کنم سام رخشا رو برگردوندی؟
فرید با خنده تکیشو از بازوی البرز گرفت و رو کاناپه لم داد:
- تازه دو روز تموم هم باهم تو خونه تنها بودن. راستش و بگو سام چیکارا کردین؟
سام آرمان و گرفت پرت کرد عقب:
- از پنج سال پیش بامزه‌تر


دانلود رمان عاشقانه زاموفیلیا از هارو در دنیای رمان دانلود رمان عاشقانه زاموفیلیا از هارو در دنیای رمان دانلود رمان عاشقانه زاموفیلیا از هارو در دنیای رمان دانلود رمان عاشقانه زاموفیلیا از هارو در دنیای رمان دانلود رمان عاشقانه زاموفیلیا از هارو در دنیای رمان

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • مهدیه

    00

    عالی

    ۳ ماه پیش
  • خ

    00

    خوبه

    ۹ ماه پیش
  • آنا

    00

    در اصل از زبون شهاب بود ولی همه صحبت میکردند که اگر قبل هر دیالوگ رو نگاه کنید میفهمید که اون جمله رو کی گفته

    ۱ سال پیش
  • هانیه

    20

    الان داستان از زبون کی بود کی با کی حرف میزد چیشد 😐

    ۱ سال پیش
  • سمیرا

    20

    اصلا نفهمیدم کی به کی شد

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.