بدلکاران «ریسمان سیاه و سفید» به قلم مبینا حاج سعید
پارت صد و چهل و دوم :
نگاهی به خیابان خلوت انداخت، با عجله ماشین را دور زد و در جلو را باز کرده و داخل ماشین نشست. همزمان با بسته شدن در، راننده پایش را روی گاز فشرد و با سرعت از خیابان رد شد. با یک دست فرمان را گرفته و با حفظ کردن نگاهش رو به جلو، دستش را به عقب دراز کرد ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
farima
00مکس کی بود؟ از همین افراد ترور و توماس یا اونی که بعد اینکه سباستین رو کشتن کمکشون کرد فرار کنن؟