پارت بیست :

به دختر کنار محمد اشاره کرد:

- اون دختر اسمش آواست. دوست محمده‌. ولی به گفته مهسا اینا همه حس می‌کنن محمد بهش علاقه داره.

پسری بور با چشمای خاکستری و قد بلند از در بزرگ ساختمان خارج شد و کنار ماشین ایستاد. مشغول چک کردن موبایل شد.
...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.