زاموفیلیا (جلد دوم مانکن نابودگر) به قلم مریم بهاور84
پارت بیست و یکم :
تقلاکنان رو کردم به شهاب:
- شهاب یه لحظه... یه لحظه من باید باهاش حرف بزنم.
شهاب زیرلب غرید:
- محض رضای خدا اون نمیخواد باهات حرف بزنه.
به زور من رو کشید. از شدت هیجان نمیتونستم مقاومت کنم.
سکوت عمیقی حاکم ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
صصصصگ
40چرا دارن رخشا و علاقش بهشو پنهون میکنننننن نامردااا