پارت سوم

زمان ارسال : ۶۴۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 2 دقیقه

آوا با سینی محتویات فنجون‌های قهوه رسید.

قهوه‌ها رو گذاشت و نشست.

محمد نفسی گرفت:

- جمعه شب همین هفته می‌رم دیدن فرید. بعد فوت آقا فربد خیلی منزوی شده. از یه طرفم که قضیه سام داره دیوونش می‌کنه.

لب زدم:

- باهات ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.