سیاهی لشگر به قلم آمنه آبدار
پارت شانزده
زمان ارسال : ۶۵۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
سکوت شد و دیگه عمو چیزی نگفت.
یه چیزی مشکوک بود.
عمو تا به خواستهش نمیرسید مدام ازش میگفت.
خیلی آروم سرم رو چرخوندم ببینم چه خبره که دیدم عمو دو تا لباش و چفت هم کرده و قشنگ نیشش رو تا بناگوشش کش داده و
تند تند پلک میز ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
قشنگتراز پریا
00شعتتت دنی😂😭