سیاهی لشگر به قلم آمنه آبدار
پارت پانزده
زمان ارسال : ۶۵۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
با تعجب سری تکون دادم.
- آره خب، چی شده؟
ماشین رو گوشه خیابون پارک کرد و گوشیم رو از دستم قاپید.
عکس پروفش رو بزرگ کرد.
- وای فاطیه!
بعد خودش بلند بلند خندید.
هنوز نگاهم متعجب بود.
دست بردم و گوشی رو ا ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
قشنگتراز پریا
00فاطی کماندو🧑 🦯😕😁