خیمه شب بازی به قلم مرجان فریدی
پارت دوم
زمان ارسال : ۷۲۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 16 دقیقه
نفس نفس زنان در امتداد خیابان می دویدم و به عابران تنه می زدم و بغض در گلویم جولان می داد.
-می گیرمت!
ماشن های پلیس از کنارم گذشتند و هم زمان کارن و نگهبان وارد خیابان اصلی شدند
به چهار راه رسیدم و صدای بوق ماشین ها در سرم پژواک ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ریحانه
20عاشق سردین شدم:)