پارت دویست و سوم :

همه به حرف‌هاش و لحن بامزه اش خندیدن و منم لبخند کوتاهی زدم که آمین سرش رو بهم نزدیک کرد و گفت: اگه الان برم دنبالش بدتر لج می‌کنه؛ بهتر بذاریم خودش بیاد. اینکه تا کاشان اومده یعنی یکم نرم شده، حالشم که خوبه پیس خانواده عموشه، پس‌نگران نباش باشه؟

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.