تنها گناه ام مادر بودن است به قلم نسترن قره داغی
پارت دویست و دوم :
با کمک فائزه، چادر سفیدم رو با چادر مشکی عوض کردم و کشش رو دور سرم کیپ کردم که آیه دست هر دومون رو کشید و با ذوق به سمت بیرون هدایت کرد.
همشون خوشحال بودن و لبخند از لباشون کنار نمیرفت؛ حتی رضا و غزل هم با اینکه چیز چندانی نمیفهمیدن خوشحال ب ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
زهرا
20پارت نذاشتن ؟ یا واسه من نمیاد 😑