پارت دویست :


چیز نگفتم و فقط آروم با کیفم به بازوش زدم که لبخندش رو کم کم محو کرد و بعد با صدای آرومی لب زد: با حسین اومدم؛ اونم اومد کاشان ولی نمی‌دونم کجا رفت. اون قدرها مثل قبل سفت و سخت نیست ولی فعلا نمی‌خواد که برگرده. یکم دیگه هم بهش فرصت بده خودش ب ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.