تنها گناه ام مادر بودن است به قلم نسترن قره داغی
پارت صد و نود و هشتم :
نگاه آخری به خودم توی آینه انداختم و بعد آروم آروم و شمرده از اتاق بیرون رفتم که آمین با سر و صدا داخل اومد و رضا رو توی بغلش گرفت.
- آخ آخ چقدر سنگین شدی آقا رضا کمرم رگ به رگ شدا!
-
لبخند ملیحی گوشهی لبم نشوندم و کنار فائزه ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Homa
30بگردم بچم متوجه شده خانومشو با فائزه رو حرص داده