پارت صد و نود و هفتم :

- وای تو رو خدا ولم کن فائزه چی کار داری می‌کنی؟


حرصی دستم رو گرفت و پایین نگه داشت و درحالی که جدی به صورتم نگاه می‌کرد لب زد: زری جونم، قربونت برم، ببخشیدا اما همیشه خدا مثل میت می‌مونی. عمو آمین بیچاره چه گناهی کرده خواسته تو رو بگ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.