ندیم به قلم نرگس نعمت زاده
پارت دوازده
زمان ارسال : ۱۱۰۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه
وقتی رسیدم، مادر مشغول صحبت با تلفن بود. از مکالمه و لحن صحبتش، فهمیدم با خاله ام صحبت می کند. اینکه باید تک تک فامیل تماس می گرفت و مو به مو سوال های تکراری رو پاسخ می داد واقعا کار خسته کننده ای بود.
به مادرم سلام کردم و به اتاقم رفتم. مشغول تعویض لباس هایم بودم که تلفن به دس
ح
40نویسنده عزیز بی زحمت عکس بزار وپارتش زیاد کن بعد چندروز همین یک زره زود تموم شد