پارت نوزده :

با هیجان لحظع ای چشمانم را باز کردم.

من این حال خوب و این هیجان را هرچند که غرق استرس و وحشت باشد را می خواستم.

آن قدر احساسات مختلف را با هم تجربه می کردم که خودم هم انگشت به دهان مانده بودم.

ترس...استرس...ناراحتی...خوشحالی...ان ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.