پارت هجده :

موتور سواری دور برگردان را دور زد و کلاه کاسکت مشکی رنگی داشت و نزدیک دکه تلفن یک پایش را به زمین تکیه زد و با سرعت از کنارش رد شدم اما با دیدن آن پسر بود که روبه رویم نفس نفس زنان به فاصله یک متر دست به کمر ایستاد پایم خشک شد.

یک قدم به عقب ب ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.