سلنوفیلیا (ندیمه قرتی) به قلم نسترن قره داغی
پارت ششم :
سری به نشونهی تاسف تکون دادم و با نیم نگاهی به سکویی که روش بودم، به سمت بقیه راه افتادم و چهار زانو گوشهای نشستهام.
اصلا نمیفهمیدم که الان چطوری و برای چی سر از بازار در آوردم و چرا مردمی که از کنارم میگذشتن، چپ چپ نگاهم میکردن ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
س
00خ