پارت شانزده :

ایلین انگار نه انگار دروغ میگوید خونسرد داشت قصه های خیالی برایم میبافت.

که کاش میشد قصه اش را تنم کنم و دست به بافت نرمش بکشم...

از قصه خودم و بافت زبر و خار دارش خسته بودم

تنم این قصه را دیگر نمیخواست.

لبخندم کمی کج و مع ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.