پارت چهارم :

از فکر و خیال خارج شدم. حوله‌ام را روی صندلی کنار بخاری گذاشتم. موهای خیس و مواجم را با کلیپس جمع کردم. روسری پشمی و ضخیمی سر کردم تا سرم یخ نکند.  پله ها را دو تا یکی پایین رفتم.سینی چای به همراه کیک روی میز حاضر بود و مادرم طبق معمول ، در حال خواندن کتاب مورد علاقه اش بود .. "دیوان

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۱۰ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۱۹۵ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • عاشق رمان

    ۱۴ ساله 00

    چرت

    ۳ سال پیش
  • 60

    نم چرا انقد به دلم نشست دم نویسنده گرم 🙂💛

    ۳ سال پیش
  • نرگس نعمت زاده | نویسنده رمان

    🌹🌹🌹😘😘

    ۳ سال پیش
  • __♡ftm♡__

    40

    گووود

    ۳ سال پیش
  • شانلی

    ۱۶ ساله 60

    نایس👏🏻👏🏻

    ۳ سال پیش
  • زینب

    ۲۰ ساله 180

    نویسنده جون عکسای شخصیت های رمانم بذارید

    ۳ سال پیش
  • نیایش

    60

    تا اینجا که خیلی خوب بود

    ۳ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.