پارت دوم

زمان ارسال : ۹۴۹ روز پیش

چقدر آغوشش برای تسکین روح و جسمم کافی بود.
چقدر خوب بود آن مرد!
چنان آرامش آغوشش مرا در خلأ حل کرده بود که اصلا متوجه گذر زمان نشدم، و وقتی به خودم آمدم که بی مقدمه گفت :
دیشب خواب دیدم!
یه خواب عجیب!
حلقه دستانم را باز کردم و صاف کنارش نشستم.
لبخند مهربانی تقدیم
161
107,180 تعداد بازدید
134 تعداد نظر
22 تعداد پارت

توجه کنید :

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • P. R. N.I. A

    00

    میشه لدفا عکس شخصیت هارم بذارید؟!

    ۲ سال پیش
  • زینب

    ۱۸ ساله 61

    خوش بحالش کاش ماهم از این خوابا ببینیم رمانتون عالیه نرگس جون امیدوارم هروز پیشرفت کنی و سربلند باشی😊

    ۳ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید