پارت دوم :

چقدر آغوشش برای تسکین روح و جسمم کافی بود.
چقدر خوب بود آن مرد!
چنان آرامش آغوشش مرا در خلأ حل کرده بود که اصلا متوجه گذر زمان نشدم، و وقتی به خودم آمدم که بی مقدمه گفت :
دیشب خواب دیدم!
یه خواب عجیب!
حلقه دستانم را باز کردم و صاف کنارش نشستم.
لبخند مهربانی تقدیم

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۲۳۰ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید

توجه کنید : نظر شما نمیتواند کمتر از 10 کاراکتر باشد.
برای اینکه بتونیم بهتر متوجه نظرتون بشیم، لطفا به این سوالات پاسخ بدید:

  • کدام بخش از رمان رو بیشتر دوست داشتید؟
  • کدام شخصیت رو بیشتر دوست داشتید و چرا؟
  • به بقیه خواننده‌ها چه پیشنهادی می‌کنید؟

به عنوان یک رمان خوان حرفه‌ای با پاسخ به این سوالات، به ما و سایر خوانندگان کمک می‌کنید تا دیدگاه کامل‌تری از رمان داشته باشیم.

آخرین نظرات ارسال شده
  • P. R. N.I. A

    00

    میشه لدفا عکس شخصیت هارم بذارید؟!

    ۳ سال پیش
  • زینب

    61

    خوش بحالش کاش ماهم از این خوابا ببینیم رمانتون عالیه نرگس جون امیدوارم هروز پیشرفت کنی و سربلند باشی😊

    ۳ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.