پارت دوازده :



#میثم
صورتم رو با انزجار جمع کردم و همون‌طور که بی‌اشک هق هق می‌کردم، صورتم رو عقب کشیدم و داد زدم: ولم کن؛ نمی‌خوام! هامین تو رو خدا به دادم برس!

با التماس نگاهم رو سمتش برگردوندم که متعجب سرش رو از توی گوشی‌اش درآورد و نگاهم کرد که ثمر حرصی دستش رو به نشونه‌ی خاک تو سرت نشون داد و گفت: ما رو بگو که با کی اومدیم سیزده به در؛ اینجا میثم سر منم ببره تو متوجه نمی‌شی، برای

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۶ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۳۱۴ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.