رمان مدیر معاون (عشق سریالی) - VIP به قلم نسترن قره داغی
پارت یازده
زمان ارسال : ۱۲۶۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
کلافه نگاهی به ساعت و بعد قیافهی حق به جانب مادر سبزواری انداختم و همونطور که پام و روی زمین میکوبیدم غریدم: خانم سبزواری چرا متوجه نمیشید؟ پسر شما دعوا کرده! زده دماغ بیگدلی بدبخت رو ترکونده؛ حکمش اخراج بود نه یه برگه تعهد نامه! حالا به جای عذرخواهی و رفع کدورت از خانواده بیگدلی اومدید از من طلبکارید؟
حرصی دستی به بینی عملیاش کشید و همونطور که پاش و روی پاش میندا