پارت دوازده :

سری تکان داد و پوف کشان وارد اتاق شد و من هم تن کوفته ام را روی مبل مرت کردم و دستی به سرم کشیدم.

-عجب شبیه!

کمی بعد با سرهمیه سفید رنگی درحالی که موهایش را دو گوشی بافته بود از اتاق خارج شد و به سمت اشپزخانه رفت:

-داره یه چیزایی ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.