رکوئیم زندگی به قلم آمنه آبدار
پارت دوازده
زمان ارسال : ۱۱۵۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه
رسما مرده متحرک شدم.
بدتر از احساس ناراحتی، بیحس شدن بود. من سر شدم... دیگر نه اشکی میآمد و نه غمی بود.
به دنبال حاجی بابا برخاستیم و بعد از رفتنش، دنبالش آمدم خارج شوم که صدای عرشیا سر جایم میخکوبم کرد.
- امیدوارم خوشبخت بشی.
برنگشتم و مکثم را هم یک ثانیه بیشتر طوپارتگذاری رمان به اتمام رسیده است و به علت ویرایش تا زمان اتمام ویرایش دیگر امکان مطالعه آن را ندارید.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
√•H•√
50چرا پارت نیومد! خانوم آبدار این رمان جای دیگه هم پارت گذاری میشه!؟
۳ سال پیشهارلی
30قشنگه مثل همیشه دیگه نیاز نیست بگیم قلم آمنه جون قویع ❤️❤️😍😍😍 وای به قول یکی از دوستان چیه تازه مد شده همه دیر به دیر پارت میزارن 🥺 خو یادمون میره
۳ سال پیشافرا
141ولی اگه هروز پارت گذاری میشد بهتر بود حتی اگه پارت کم باشه بازم بهتر سه روز در هفته واقعا کمه وادم یادش میره کلن داستان چی بوده
۳ سال پیشبرا چی؟
152رمان جدیدی اما خوب پارتاش کمن من خودم الان داستان و یادم رفته باید از اول بخونم بفهمم چی به چیه 🙄😒🥺🤧و اینکه امیدوارم دوباره بهم برسن عرشیا و سروه 😞🙃 ممنون از نویسنده عزیز 💕🌺🌹🌈🌠❤️
۳ سال پیشزینب
۲۰ ساله 151اخررمان به احتمال کم شایدسروه بازم زنه عرشیابشه
۳ سال پیش،
240موضوعش جدیده ولی ای کاش پارتا طولانی تر بود یا هر روز پارت گذاری میشد😶
۳ سال پیشحدیث
260این کم نوشتن پارت های شما نویسنده عزیز امکان دلسرد شدن خواننده ها رو هم داره حیف همچین داستانی نیس واقعا؟!
۳ سال پیش
☹☹
20یعنی الان باید تا یک شنبه صب کنیم 😭