منفی چهار (4-) به قلم مرجان فریدی
پارت نوزده :
زیر لب همون طور که از درد نفسم بالا نمیومد گفتم:
_ت...تف ب...ب کله ات م...موتوریـ
حس میکردم دورم شلوغ شده.
رو به شکم افتاده بودم.
چیزی و نمیدیدم.
به زور دستام و رو زمین گذاشتم.
پهلوم درد میکرد.ولی باقی اعضای بدنم انگار سالم بودن.
شایدم داغم نمیفهمم!
به سختی نیاین رمان به اتمام رسیده است و به درخواست نویسنده به علت چاپ، امکان مطالعه آن وجود ندارد.
مطالعهی این پارت حدودا ۲ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۲۵۲ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
Baran
10😂