پارت هجده

زمان ارسال : ۹۷۳ روز پیش

با دهن باز به سمتش چرخیدم.

چشمام اندازه توپ تنیس شد

_تــــــو!

چشمکی زد و کلاهم و بالا اورد و نشونم داد.

_من گفتم بهت زنگ بزنن!

به سمتش رفتم،عصبی دستام و به کمرم زدم.

_بده کلاهمو!

سرش و کج کرد و با انگشت سباب ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید