رکوئیم زندگی به قلم آمنه آبدار
پارت ششم
زمان ارسال : ۱۱۶۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه
مامان میان حرف زدن با بابا، نگاهش روی من ثابت ماند.
- میخواستی یه چیزی بگی. عرشیا چرا نیومد؟
ماندم جدی در موردش حرف بزنم یا خیلی عادی در حالی که جرعهای از چایم مینوشم.
راه اول را انتخاب کردم چون به نظرم عاقلانهتر و مناسبتر آمد.
پا روی پا انداختم و نگاهم را بینپارتگذاری رمان به اتمام رسیده است و به علت ویرایش تا زمان اتمام ویرایش دیگر امکان مطالعه آن را ندارید.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
K,gh
70سروه نمونه یه دختر خود ساخته و قویع 👏👏👑❤️👸قلمت عالی که نه فراتر از عالی بودنه امیدوارم هرروز بیشتر از دیروز بدرخشی!❤️👑
۳ سال پیش---
311چه عجب ما یه دختر دیدیم تو رمان که بدبخت یه پسر نباشه و منطقی باشه...خوشمان امد
۳ سال پیشستیا
120دقیقا تو رمانا همیشه دختر به یه پسر میچسبید
۳ سال پیشکیانا
210نویسنده ی عزیز رمانت خیلی خوبه اما باور کنید پارتا فوق العاده کوتاهه جوری که تو ذوق میزنه پارتا حتی از خلاصه ی رمان کوتاه تره توی رمان آنلاین پارت ها باید طولانی باشه چ برسه به اینکه یک روز در میونه
۳ سال پیشحدیث
210رمان عالی واقعا هم همینه دختر واقعی ولی رمان پارتاش فوق العاده کمه
۳ سال پیش
.
120خانم آبدار قلمتون با هر ژانری که باشه عالیه امیدوارم همیشه همینطور با انرژی پیش برید فقط حیف که پارتاش دیر به دیر ارسال میشه ، بازم ممنون.